دکترناصر کرمی ، استاد روزنامه نگاری و محیط زیست و روزنامه نگارپیشکسوت روزنامه همشهری مطلبی در سایت خود نوشته که شناخت نسبی مرا به اورا تکمیل تر کرد. انتظارنداشتم این روزنامه نگار در ارتباط با مدیران همشهری این قدر خود را حقیر کند ، وقتی به معرفینامه او درسایتش مراجعه کردم بیشتر شناختمش. کرمی در باره رفتن، مدیر همشهری چنین نوشته است :
"به خاطر تعلق خاطرم به روزنامه همشهری لازم میدانم اشاره کنم به دو تاثیر مثبت دکتر حسین انتظامی در این روزنامه. نخست اینکه وی بعد از آن سه چهار سال گیج زدنها و آشفتگیها و سکندری خوردنهای روزنامه در حد فاصل سالهای 82 تا 85 و کولی دادنهای سیاسی مفت همشهری به مدیران میانمایهای که مسئولیت آن را به عهده گرفته بودند، آن را به ماموریت اصلیاش بازگرداند. روزنامه دوباره ماهیت شهری و زیست محیطی پیدا کرد و اخبار و مطالب این حوزه پای ثابت صفحه اول روزنامه شد. دیگر اینکه همشهری، از صرفا یک روزنامه به یک موسسه گسترده مطبوعاتی تبدیل شد که البته درباره کیفیت و وجوب برخی از ملحقات روزنامه جای نقد وجود دارد. اما تردیدی نیست که در دو سال گذشته موسسه همشهری به عنوان یک مجموعه عظیم چند رسانهای توانست است توان نفوذ افزونتری در حوزههای ماموریتاش یعنی مدیریت محیطی کشور اعم از فضاهای شهری و طبیعی پیدا کند..."
نمی دانم سال هایی که آقای کرباسچی در روزنامه همشهری کار می کردند شما کجا بودید ؟چون تیراژ روزنامه آن زمان 450هزارنسخه بود !ویا زمانی که 8 صفحه ضمیمه ایرانشهر با ماهیت شهری چاپ می شد شما مشغول چه کاری بودید آیا بازبا همان مدیران کم مایه، کارمی کردید !شاید هم همین کولی دادن ها به مدیران مدیران میان مایه شهری و همشهری باعث شده کم حافظه شوید ؟!
آقای دکتر شب دراز است و قلندر بیدار ...کم تر گیج بزنید ...همه که کولی نمی دادندآنها که کولی دادند بهتر بلدند دست بزنند و هورا بکشند... شاید حرف های بالا از همان گیج زدن های سابق است آقآ...
دکتر ناصر کرمی ،باز در وبلاگش گفته که قرار است غلط هایی بکند ببینید : "تجربه من در روزنامه نگاری عمدتا برامده از یک روزنامه محافظه کار و محتاط است. به همین خاطر گاهی فکر می کنم در خلوت هم برای من سخت است که بی تکلف و راحت بنویسم. اگر چه خودم چندان ادم پرتکلف و محتاطی نیستم.یک تصور این است که من برای نوشتن از علایقم ادبیات و توسعه پایدار تریبون یک روزنامه را در اختیار دارم. پس اینجا قرار است که چه غلطی بکنم؟ واقعا چه غلطی؟ "